مواقف| ۱
مراحل، طى شد و اينك به مواقف رسيدهايم.
۱- موقف اوّل:[1] ميقات
میقات: محلّى است كه در شرع مقدّس، براى احرام عمره و حجّ، معيّن شده است و آن، پنج موضع است:
۱- مسجد شجره يا ذوالحُلَيفه: ميقات كسانى است كه از راه مدينه به مكّه مىروند.
۲- جُحفه: ميقات كسانى است كه از سمت شام و مصر، به سوى مكّه مىروند.
۳- وادی عقیق: در شمال شرقى مكّه است، ميقات مردمى است كه از راه نجد و عراق، عازم مكّه میباشند.
۴- یَلَملَم: ميقات است براى كسانى كه از طريق يمن، رهسپار مكّهاند.
۵- قَرْن المنازل: ميقات مسافرانى است كه از راه طائف به مكّه مىروند.
کسانی که از جهات و جوانب مختلفهی عالم، به قصد زيارت خانهی خدا مىروند، موظّف میباشند هنگام رسيدن به ميقات يا محاذات ميقات، توقّف كنند و اعمال حرام را كه اوّلين قسمت از اعمال عمره و حجّ است، بجا آورند و «مُحْرِم» شوند؛ لباس معمولى خود را از تن بر كنند و دو جامهی احرام، بر خود بپوشند و لبّيك گفته و رو به حرم بروند.
«ميقات» آستانهی سر منزل مقصود است؛ باب الورود به حرم كبريایی حضرت حق است. توقّف، به انتظار اذن دخول و شستشو دادن خود، از اوساخ و آلودگىها و آمادگى براى شرفيابى به ساحت اقدس امنع سلطانالسّلاطين، ملكالملوك، ربّ العالمين(جلّ و علا) مقتضاى ادب بندگى و رسم عبوديّت است و لذا غسل قبل از احرام، از وظايف مستحبّهی انسان قاصد كعبه است و بعد از غسل بجای همه گونه لباسها و تجمّلات گوناگون كه مردم دنيا بر خود مىآويزند و با همانها براى خود، تشخّصى قائل مىشوند و از يكديگر حريم مىگيرند، اینجا تمام آنها بايد ريخته شود و به جاى همهی آنها دو قطعه پارچهی سفيد بیرنگ ساده، بیتکمه و نادوخته(براى مردها) بر خود بپيچند.
همچون مردههاى كفنپوش، از دنيا منخلع گشته و خواست خود را فانى در خواست خدا كرده و وارد ميدان تسليم و انقياد مطلق شوند.
لباس طغيان و عصيان مِن جميعالجهات، از خود دور کرده و ملبّس به لباس تقوا و طهارت، آمادهی اجابت دعوت، به سراسر وجود از روح و جسد بگويند:
لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ اِنَّ الْحَمْدَ وَ النَّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ.[2]
آری! این حرام است که بعد از این، شخص محرم وارد در حریم قداست گشته و واجد موقعیّت خاصّی میشود که جدّاً باید قدر خود بشناسد و رعایت حرمت بنماید و احترام بارگاه حضرت سلطان و موكّلين حرم را نگه دارد و دقيقاً مراقب دست و پا و چشم و گوش و بينى و زبان و تمام نواحى وجود خود باشد[3] كه كوچكترين بىحرمتى، مستلزم مطروديّت و محروميّت و احياناً موجب كيفر و گوشمالى خواهد بود. به همين جهت، اولياى دين و مقرّبان حضرت، در وقت احرام و گفتن لبّيك به كلّى خود را مىباختند، رنگ از رخسارشان مىپريد و بدن مىلرزيد و صدا در گلو مىپيچيد و گاهى بیهوش مىشدند و در جواب مردم كه به تعجّب سؤال از علّت تغيير حال مینمودند، مىفرمودند: مىترسم قبولم نكنند و به لبّيكم، جواب لالبّيك و لا سعديك بگويند.[4]
تلبیه، ذكر مخصوص زوّار خدا و بار سفر بستگان بسوى خانهی معبود يكتاست.
تلبیه، نغمهی عاشقانهاى است كه از حنجرهی طاير گلشن قدسى و روح انسانى برمىخيزد و پاسخ به نداى سروش غيبى و دعوت كنندهی آسمانى مىدهد.
تلبیه، آهنگى است شورانگيز و نوايى است پر سطوت كه از گفتن و شنيدنش، هيبتى عجيب، سراپاى انسان را فرا مىگيرد. دل فرو مىريزد و بدن مىلرزد و سيلاب اشك از ديدگان سرازير مىشود. خود را مهمان دعوت شدهی حضرت اكرمالاكرمين و محفوف فرشتگان مقرّب ربّالعالمين مىبيند كه به استقبال اين مهمان تازه وارد آمده و خوشامد مىگويند. در اين موقع است كه حالى روحانى و شورى الهى در آدمى پديد مىآيد و از عمق جان مىگويد:
لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ اِنَّ الْحَمْدَ وَ النَّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ.
این آهنگ روحافزاى آسمانى است که در موسم حجّ، از حلقوم صدهاهزار عاشق دلباختهی حق و دلهاى موّاج از محبّت ربّ بر مىآيد و درّههاى كوهستانى مكّه را پر مىكند و روح را از تنگناى عالم مادّه و خاك، بالا کشیده و در فضاى بلند و وسيع و منوّر الهى، به پرواز در مىآورد و هر چه بيشتر مكرّر مىشود، حلاوت مخصوص آن، در جان آدمى، راسختر و عميقتر مىگردد و بر شادابى و لطافت روح مىافزايد و لذا تكرار تلبيه بعد از مقدار واجبش كه يك بار است، از مستحبّات در حال احرام است و «شعار محرم» است.
اِنَّ رَسُولَ الله(ص) لَمّا اَحْرَمَ اَتاهُ جَبْرَئيلُ(ع) فَقالَ لَهُ: مُرْ اَصْحابَكَ بِالْعَجِّ وَ الثَّجِّ. وَ الْعَجُّ رَفْعُ الصَّوْتِ بِالتَّلْبيَهِ وَ الثَّجُّ نَحْرُ الْبُدُنِ.[5]
وقتی رسول خدا(ص) محرم شد، جبرئيل(ع) آمد و به آن حضرت فرمود: همراهان خود را امر كن صدا به گفتن لبّيك بردارند و شتر قربانى کنند.
عن ابي جعفر(ع) قال: قال رسول الله(ص) مَنْ لَبّى في اِحْرامِهِ سَبْعينَ مَرَّةً ايماناً وَ اِحْتِساباً أاَشْهَدَ اللهُ لَهُ اَلْفَ اَلْفَ مَلَكٍ بِبَرائَةٍ مِنَ النّارِ وَ بَرائَةٍ مِنَ النِّفاقِ.[6]
از امام باقر(ع) است كه رسول خدا(ص) فرمود: هر كه هفتاد بار از روى ايمان و اخلاص، لبّيك بگويد، خدا هزارهزار ملك را شاهد بیزاری و برکناری او از آتش و نفاق، قرار مىدهد.
حال از همه چيز بهتر، اشتغال به اين ذكر الهى و سيراب نمودن روح از اين آب حيات آسمانى به تبعيّت از ولىّ حق امام صادق(ع) میباشد:
لَبَّیْکَ اَللّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ اِنَّ الْحَمْدَ وَ النَّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ، ذَالْمَعارِجِ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ داعياً اِلَى دارِ السَّلامِ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ، غَفّارَ الذُّنوبِ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ، اَهْلَ التَّلْبيَةِ لبيّك لبّيك، ذَالْجَلالِ وَ الْاِكْرامِ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ، مَرْهوباً وَ مَرْغوباً اِلَيْكَ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ، تُبْدِیءُ وَ الْمَعادُ اِلَيْكَ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ، كَشّافَ الْكُرَبِ العِظامِ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ، عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ، يا كَريمُ لَبَّیْکَ.[7]
حفظ زبان، از مهمّات حال احرام است
بر شخص محرم است که در حال احرام، شديداً مراقب زبان خود باشد زيرا یک قسمت عمدهی معاصى و گناهان، از ناحيهی زبان، دامنگير آدم مىشود و ممكن است بر اثر كوچكترين غفلت و يك گردش سادهی زبان، اعمال انسان، تباه گردد و بدبختى و حرمان، بار آورد.
زبان، جِرمش كوچك و جُرمش عظيم است. كارش سبك و بارش سنگين است. به آسانى، در دهان مىچرخد و جملهاى مىگويد، ولى شئامت آن، چنان وزر و وبالى بر دوش آدم مىگذارد كه تخلّص از فشار و عذابش به اين آسانى براى انسان ميسّر نمیگردد و لذا پيغمبر اكرم(ص) مىفرمايد:
وَ هَلْ يَكِبُّ النّاسَ عَلى مَناخِرِهِمْ فِی النّارِ اِلاّ حَصائِدُ اَلْسِنَتِهِمْ.[8]
آیا علّت افتادن مردم، با صورت در ميان آتش، چيزى جز دروشدههاى زبانشان میباشد؟ [يعنى زبان مردم است كه مردم را جهنّمى مىسازد].
و هم میفرماید:
لا يَسْتَقيمُ ايمانُ عَبْدٍ حَتّى يَسْتَقيمَ قَلْبُهُ ، وَ لا يَسْتَقيمُ قَلْبُهُ حَتى يَسْتَقِيمَ لِسانُهُ.[9]
ایمان بندهای مستقيم نخواهد شد تا قلبش مستقيم گردد و قلبش مستقيم نخواهد گشت تا زبانش مستقيم شود.
باز هم از رسول اکرم(ص) منقول است:
مَنْ كانَ يُؤمِنُ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْراً اَوْ وَلْيَسْكُتْ.[10]
هر کس كه ايمان به خدا و روز بازپسين دارد يا سخن نيك بگويد و يا ساكت شود.
و هم فرموده است:
رَحِمَ اللهُ عَبْداً تَکَلَّمَ خَیْراً فَغَنِمَ اَوْ سَكَتَ عَنْ سُوءٍ فَسَلِمَ.[11]
مشمول رحمت حق گردد آن بندهاى كه تكلّم به كلام نيك کرده و از بركات آن بهرهمند گردد و يا از سخن زشت، لب فرو بسته و از عواقب شوم آن سالم بماند.
پس بر حجّاج محترم است كه در همه حال و مخصوصاً در حال احرام، شديداً مواظب گفتار خود باشند و عمل فوقالعاده بزرگ و عزيز خود را فاسد و بىارزش نسازند. از دروغ و غيبت و دشنام و ناسزا، قسم خوردن و خودستايى و عيبجويى و استهزا، مزاحهای ركيك و نيشدار و دلآزار بپرهيزند و اين آيهی كريمهی قرآن را براى يكديگر بخوانند:
فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ.[12]
نباید در حجّ، ناسزاگویی و دروغ و قسم باشد.
قال رسولالله(ص):
اِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ فَيُضْحِكُ بِها جُلَسائَهُ يَهْوِي بِها اَبْعَدَ مِنَ الثُّرَيّا.[13]
چه بسا، مرد سخنى مىگويد و همنشينان خود را مىخنداند در حالى كه بر اثر همان سخن، بيش از فاصلهی زمين تا آسمان، از رحمت خدا دور میگردد.
(البتّه لطيفهگويىهاى ضمن صحبت براى انبساط روح و ادخال سرور در دل همراهان، بسيار خوب و ممدوح است امّا رعایت دقّت لازم است كه تجاوز از حد نشود و به رکاکت و وقاحت نرسد).
چه بسا شخص محرم، به آسانى بتواند از ساير محرّمات در حال احرام اجتناب نماید، امّا اجتناب از لغزشهاى زبان، براى او بسيار دشوار باشد كه اگر مراقبت شديد ننماید، با کمال سهولت، وارد در مهالک عظيمى گشته و مبتلا به تبعات شوم زبان گردد. پس دقّت فراوان لازم است و شايد ترجيح دادن سكوت بر سخن، به صلاح انسان نزديكتر باشد.
قال رسولالله(ص): مَنْ صَمَتَ نَجا.[14]
رسول خدا(ص) فرمود: هر كس سكوت كرد، نجات يافت.
از حضرت مسیح(ع) نقل است:
لا تُكْثِرُوا الْكَلامَ فِي غَيْرِ ذِكْرِ اللهِ فَاِنَّ الَّذينَ يُكْثِرُونَ الْكَلامَ فِي غَيْرِ ذِكْرِ اللهِ قَاسِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ.[15]
سخن در غير ذكر خدا، زياد مگوييد زيرا كسانى كه در غير ذكر خدا پرگويى مىكنند، دلهايشان قساوت گرفته و خود نمىدانند.
پس چه بهتر كه شخص محرم، پيوسته در معناى احرام و خلع لباس و پوشيدن جامهی احرام و گفتن لبّيك، بينديشد و دل از ياد خدا و زبان از نام خدا، فارغ نسازد. همه را به حال خود رها کرده و خود، به كار و حال خود بپردازد. قدر فرصت بداند و فكرش را متوجّه ميزبان كريمش بسازد و چشم از دست لطف و عنايت او برندارد. دقيقاً مواظب باشد كه تمام رفتار و گفتار و حركات و سكناتش، بر وفق ميل و رضاى حضرت ميزبان باشد و در اين بينديشد كه روزهی مستحبّى در شرع ما، بىاذن ميزبان مذموم است؛ بنابراين آیا هتك حرمت صاحبخانه درخانهاش چه صورت دارد و چه فضاحت و رسوايى بهبار مىآورد.
بیپروا بودن در حال احرام و چشم و گوش و زبان را آزاد گذاشتن و از فحش و ناسزا و سخنچينى و نظربازی و چشمناپاكى و بدگويى از رفیق و حملهدار و آشپز و این و آن پرهيز ننمودن، تمام اينها هتك حرمت ميزبان است، آن هم در سر سفرهی میزبان. آیا طغیان بر سلطان، در خانه و بارگاه خود سلطان سزاوار است؟ پناه بر خدا از اين بیخبریها و غفلتزدگىها و نستجير بالله من غلبة الجهل و الغفلة علينا.
پس اى اخوان الصّفا و اى رازداران باوفا و اى مشتاقان ديدار و لقا، بياييد با قلبى مملوّ از صدق و صفا، خالى از نفاق و ريا، همه با هم بگوييم:
لَبَّیْکَ اَللّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ اِنَّ الْحَمْدَ وَ النَّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ.
خودآزمایی
1- میقات چه محلّى است؟ پنج موضع آن را نام ببرید.
2- به چه دلیل اولياى دين و مقرّبان حضرت، در وقت احرام و گفتن لبّيك به كلّى خود را مىباختند و رنگ از رخسارشان مىپريد؟
3- چرا بر شخص محرم واجب است که در حال احرام، شديداً مراقب زبان خود باشد؟
پینوشتها
1. از يكى از ارباب حكمت و عرفان نقل است: اينكه مرحوم صدرالمتألّهين در امور عامّه و طبيعيات كتاب اسفار، مباحث را تحت عنوان «مرحله» آورده است كه المرحلةالاولى والمرحلة الثانية، ولى در الهيات، الموقف الاوّل و الموقف الثّانى، فرموده است، شايد سرّش آن باشد كه شخص سالك در مراحل غير الهيات، چون در حال سفر است و مسافر بايد دائماً در حال ارتحال و طىّ منازل و قطع مراحل باشد و وقفهاى ننماید، لذا هر مبحثى از آن، مناسب است با عنوان «مرحله» مورد بحث واقع شود؛ امّا همين كه به حدود مقصد رسيد، دیگر از مشاهدهی طليعهی جمال محبوب، به زانو درآمده و ياراى رفتن را از دست مىدهد و دم به دم، حال وقفهی در سير و توقّف از حركت در او مشاهده مىگردد و به همين جهت، مناسب است به مباحث مربوط به الهيات، «موقف» گفته شود.
چشم مسافر كه بر جمال تو افتد / عزم رحيلش بدل شود به اقامت
2. «لبّيك» به معناى اجابت مكرّر و اطاعت مؤكّد است. يعنى بله اى پروردگار من، آماده به خدمتم. بله اى خالق و رزّاق من، ايستاده در حضورم. «يقال: لبّيك اى البابا بعد الباب و اقامة على طاعتك بعد اقامة و اجابة بعد اجابة و تثنيته للتوكيد... و معناه انّى أقبل على امرك»، المنجد.
3. شرح متروكات در حال احرام را در رسالهی مناسك حجّ آقايان فقهاى عظام مطالعه فرماييد.
4. المحجّةالبيضاء، جلد ٢، صفحهی ۱۰۲.
5. كافى، جلد ۴، صفحهی ٣٣۶، حديث ۵.
6. كافى، جلد ۴، ص ٣٣۷، حديث ۸.
7. همان، صفحهی ۳۳۵، حدیث ۳.
8. جامعالسّعادات، جلد ٢، صفحهی ٣٣۶.
9. همان، صفحهی ۳۳۷.
10. همان، صفحهی ۳۳۹.
11. همان.
12. سورهی بقره، آیهی ۱۹۷.
13. جامعالسّعادات، جلد ٢، ص ٢٨۵.
14. همان، صفحهی ۳۳۹.
15. همان، صفحهی ۳۴۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی